نقش ذهن ناخودآگاه در ازدواج

نقش ذهن ناخودآگاه در ازدواج

نقش ذهن ناخودآگاه در ازدواج

چرا ازدواج برای بار دوم هم شکست خورد؟ آیا تا بحال به نقش ذهن ناخودآگاه در شکست ازدواج فکر کرده اید؟

زیرا ما ساده ازدواج می کنیم.

فقط ازدواج می کنیم یک ازدواج بچه گانه! حتی اگر سنی از ما گذشته باشد.

حتی اگر دکتر یا مهندس هم باشیم یا مدیر عامل یک کارخانه.

آدمی اگر قرار باشد  تمام چیزهایی که در زندگی نگرفته ، الان مطالبه کند، می کند؛

هر چه که ناخودآگاهتان فرمان دهد. هر چه که کودک درونتان طلب کند. خیلی از این رفتارها و نیازها را متوجه نمی شوید.

اما در همان پسِ ذهن ، کار خودشان را می کند.

فراموش نکنیم که بخشی از عمرمان را در خانواده زندگی کردیم.

چیزهایی را نگرفتیم یا بیش از حد دریافت کردیم و اکنون بهایش را در قالب رفتارهای فعلی مان، نیازها و انتظارات بروز می دهیم.

تا همین جا زنگ خطر ممکن است به صدا درآمده باشد! و ما بی خبر باشیم.

برای رهایی از این گرفتاری باید به خودتان فرصت بدهید و تحلیل کنید که شما خود شخصا چه کسی هستید؟

چه نیازهایی دارید؟ چه ویژگیهای شخصیتی دارید؟

چه معیارهایی دارید و علت اینکه این معیارها را دارید چیست؟

در چه خانواده ای بزرگ شده اید؟ با شما چگونه رفتار شده است؟ و بسیاری پرسشهای دیگر

دانستن همه اینها مهم است زیرا مراحل رشد دوران کودکی به خصوص روابط اولیه فرد با والدین، بر روابط زناشویی تاثیر می گذارد.

نقش ناخودآگاه در انتخاب همسر

انتخاب همسر فقط یک فرایند آگاهانه نیست.

بلکه بخش مهمی از آن ناخودآگاه بوده و نتیجه نیاز به تکمیل مراحل ناتمام کودکی و التیام زخم های عاطفی است.

و به همین دلیل، گاه به راحتی یک ازدواج به صلاح است به طلاق بینجامد و گاه لازم است تا روانشناس و مشاور روی همسران کار کند و با درک فرایندهای ناخودآگاه در زوجین، مهارتهایی را برای التیام زخمهای کودکی و ایجاد رفتارهای سالم آموزش دهند تا با تبدیل ازدواج و رابطه ی ناخودآگاه به ازدواج آگاهانه، عشق و صمیمیت مورد نیاز خود را به دست بیاورند.

 

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *