چطور ذهن از رنج فرار می کند؟
اینکه چطور ذهن از رنج فرار می کند؟ سوالی جالب است که در ادامه به پاسخ آن می پردازیم.
ذهن روشهای طبیعی خود را برای فرار از آشفتگیها دارد و راهکارهایی که ذهن پیش می گیرد، “مکانیزمهای دفاعی” نامیده می شود.
جالب این جاست که مکانیزمهای دفاعی در برقرار کردن تعادل وضعیت روحی و روانی افراد یا جامعه نقش مهمی دارد.
از این رو نباید بدون فکر به کاربرد این مکانیزمها، انتقادی نگاه کرد!
اما گاهی لازم است بررسی شود که اگر استفاده از این مکانیزمها رواج زیادی دارد به طوری که مورد انتقاد برخی قرار می گیرد، علت زیربنایی آن چیست؟
شوخ طبعی
“شوخ طبعی” می تواند یک ویژگی باشد و هم می تواند یک مکانیزم دفاعی محسوب شود.
به هر حال کارکردش، کاهش جدیت یک موضوع و کاستن ناراحتی است؛
به خصوص زمانی که به عنوان مکانیزم دفاعی استفاده شود.
شوخی کردن با یک بحران، می تواند به کاهش اضطراب و نگرانی کمک کند، همانطور که یکی از تکنیکهای مواجهه و درمان اضطراب همین است و از شخص مضطرب می خواهند اضطرابش را به شکل شوخی بیان کند
(یعنی خیلی جدی نگیرد)
اما وقتی در سطحی وسیع و در بافت جامعه از “شوخی” استفاده شود و مکرر بیان شود، مفسرها و کارشناسها بر این باور می شوند که” انگار جامعه هنوز وجود فلان بحران را جدی نگرفته”
چرا!؟
یا جامعه جدی گرفته ولی به دنبال توضیحات ابتدایی این متن، ذهن جمعی به دنبال مکانیزم دفاعی است، برای کاستن از رنج، مثل شوخ طبعی؛
یا وارد مرحله “انکار” شده که گویی چنین چیزی وجود ندارد؛
جمله ای که این روزها شنیده میشه اینه که ” تا هر خانواده ای تلفات ندهد باور نمی کند خطر چقدر جدی است”
(البته دور از جون همه ما)
یا
همه ما دوستی یا عضو خانواده ای داریم که در بیمارستان کار کند، می گوید:
یه سر بیا اینجا ببین چه شلوغه تا بفهمی چه خبره!!!
انکار
بله “انکار”؛ چون در این مکانیزم دفاعی، ذهن به واقعیت توجهی نمی کند.
و حتی نمی خواهد توجه کند؛
شاید در یک جامعه بحرانها چنان زیاد باشد که این مکانیزمها مکرراً استفاده شود یا مردم در پذیرش واقعیت “مقاومت” بالایی نشان دهند، بله درست فکر می کنید حتی تا آن حد که جان خود و عزیزان را به خطر بیندازند.
چون ذهن و روان مردم تاب و تحمل مواجهه با بحران دیگری را نشان نمی دهد.
حالا متوجه می شویم که چرا به عنوان مثال از رفتار “خرید کردن و در نتیجه شلوغی خیابانها” کاسته نمی شود و به نظر کسی به هشدارها توجه نمی کند،
چون قبول واقعیت سخت می شود، چون برای فرار از واقعیتهای تلخ، از مکانیزمهای زیادی استفاده می کنیم، چون می گوییم “دلخوشی مان همین عید است”
همه اینها یعنی مقاومت؛ یعنی انکار؛
و البته به بهای ایجاد بحران و فاجعه انسانی تمام می شود
می توان پاسخ را در توضیحات فوق جستجو کرد و البته در تفسیری دیگر،
به:
“مسئول نبودن مردم در قبال خود و دیگری”.
این هم درست است.