عشق و ازدواج
عشق و ازدواج بهم پیوند دارند. ازدواج خالی از عشق به رابطه ای مکانیکی تبدیل می شود، تکرار روزها و شبها، درست جایی که یکی به من مشاور می گوید دیرتر به خانه می آیم تا فقط برای خواب آمده باشم!
زندگی مشترک بدون جاذبه های عاشقانه، تحمل ناپذیر است ولی اگر ازدواج کرده باشیم باید تحمل کنیم و بهای آنرا با سلامتی خود بپردازیم.
این بدهی ما به ذهنیتی است که در آن جهالت حکومت می کند.
کم نیستند افرادی که برای رهایی از ترس و اضطراب، مثلا ترس از تنهایی ازدواج می کنند!
ازدواج نه تنها این اضطراب را کم نمی کند، بلکه افزایش هم می دهد.
پس باید دید که ازدواج را چطور انتخاب می کنیم و با چه دیدی.
آیا ازدواج یک “هدف” است؟
اگر ازدواج را “هدف” در نظر بگیریم باید بهای نازل آن را هم بپردازیم.
شاید در زمان والدین ما، یعنی حدود چهل سال پیش، ازدواج بیش از هر چیز، هدف تلقی می شده.
بسیاری ازدواج می کنند ولی از سر ناچاری یا چون همانطور که گفتیم، ازدواج را هدف در نظر گرفته اند. پس ، بعد از ازدواج، هر چه دیده اند و شنیده اند همین بوده و بس!
حال با تعجب به کسی که کنارشان خوابیده نگاه می کنند که “این کیست دیگر!؟”
برخی ازدواج را به عنوان هدف نگاه می کنند که عشق از دنبال آن بیاید!
آمدیم نیامد!
آن وقت چه؟
اصلا انتظار باعث می شود عشق از ما بگریزد.
عشق مهمان ناخوانده است، می آید بدون آنکه در بزند. ما را آتش می زند بدون آنکه صدای گامهایش را یشنویم.
چون عشق قاتل است!
قاتل همه محاسبه هاست.
قاتل انتظارهاست.
پس، ازدواج نوعی رابطه است که و اصولا زندگی یعنی برقراری رابطه برای پاسخ گفتن به ضرورتها.
طبیعتا دو نیاز در این رابطه برطرف می شود.
نیازهای مهم در ازدواج
- نیاز جنسی
- نیاز روحی و روانی
وقتی نیاز جنسی ما برطرف شد نمی توانیم نام آن را ازدواج یا زندگی مشترک بگذاریم.
چرا که این رابطه با خودارضایی هیچ فرقی ندارد.
هنوز زود است که در مورد ازدواج حرف بزنیم و مقدس تر از این است که با عیار سکس بسنجیم.
نیازهای روحی و روانی هم مهم است.
درست است که ما نیازهای روحی و روانی خود را به شکلهای گوناگون کسب می کنیم، اما ما به این نوع نیاز مبتلا می شوبم!
در واقع وقتی احساس درونی می کنیم، نیاز به ایجاد رابطه داریم.
احساسی برقرار می شود که آراممان می کند، انگیزه می دهد، شور می دهد.
پس یک جایی از این زندگی مان، وجودش ضروری می شود.
و این باید اتفاق بیفتد تا مراحل بعدی انجام شود یعنی به ازدواج برسد.
اینجاست که این دو همدیگر را کامل می کنند و این می شود ازدواج
در بحث های بعدی با عنوان “شخصیت و ازدواج” به بخش بعدی مطالب می پردازیم که برای ازدواج هم شخصیت باید شکل گرفته باشد.
چرا که در این صورت عشقی سالم و بالغانه ابراز می شود و نه از روی شخصیتی شکل نگرفته و دارای ویژگیهای منفی بسیار.
پس شخصیت شناسی در ازدواج بسیار مهم است.
پس مطالب بعدی ما را در سایت کلینیک مشاوره میرموسوی دنبال کنید.