من خودم به همه مشورت میدم

من خودم به همه مشورت میدم

من خودم به همه مشورت میدم

این جمله که من خودم به همه مشورت میدم برای اغلب ما آشناست.

به خصوص از طرف مردها بیشتر شنیده می شود.

یادم می آید روزی مراجعی به اصرار خانواده اش آمد و می گفت ببخشید آقای دکتر روم نمیشه بگم ولی حقیقتش خودم علامه دهرم!

دیگه همین یک مورد را نشنیده بودم که شنیدم.

این ها هم در جامعه هستند و کاریش نمیشه کرد و اجازه می دهیم حال کنند و از این احساسهای قهرمانانه لذت وافر ببرند.

ولی اگر قرار است با چنین کسی ازدواج کنید و قبل از ازدواج چنین جمله ای را از شخص مورد نظر شنیده اید، لطفا پا به فرار بگذارید.

اینها سَم هستند.

مگر از ویژگیهای خوب شخصیت، چیزی به ارث بُـرده باشند

مثل انعطاف پذیری،

برخی از این افراد با وجود چنین ادعاهایی با همسر خود همکاری می کنند و اگر توصیه ای بشنوند، گوش می دهند.

شخصیتهای انعطاف ناپذیر و لج باز

در غیر این صورت ، ما با سَــمهای روزگار طرف هستیم

که اگر ازدواج کنید و مشکلی پیش بیاید که بخواهید نظر مشاور و روانشناس را بشنوید و همسرتان همکاری نکند، در بسیاری از مواقع هیچ کاری نمی شود کرد.

این رفتار از شخصیتهای انعطاف ناپذیر، لجباز، بدخلق و بدگمان، سرد و نجوش ناشی می شود.

اگر ویژگی “توداری” یا “درون ریزی احساسات” را هم به منوی فوق اضافه کنیم ، تحفه ای می شود مثال زدنی.

اما چرا مردها احساس می کنند به مشورت نیازی ندارند؟

از حق نگذریم، یکی از دلایلش پافشاری خانمها و احساس مردها به اینکه باید کلا عوض شوند، هست؛

و این کار خانم ها اشتباه است.

دیگر اینکه، برخی مردها واقعا مشکل ساز هستند و حالا به واسطه برخی عوامل مثل تحصیلات، نوع شغل، نوع تربیت خانوادگی، سِمَتی که در شغل دارند، احساس می کنند خودشان روانشناس خبره ای هستند.

همه چیز را می دانند؛

دیگران را مشورت می دهند؛

تا کنون با مشورت شان عده ای ازدواج کرده اند و…

البته اینکه کسی کاری از دستش بر بیاید برای دیگری، خیلی خوب است.

اما وقتی تبدیل به این موضوع می شود که من خودم به همه مشورت می دهم….، “حال بهم زن” می شود!

اینجا چه بخواهید و نخواهید از بُـعد منفی به شما نگاه می شود. 

که چیزی شبیه غرور و ادعا بیشتر دیده می شود.

به هر حال، صفتی است که موجب تنش و دافعه می شود و سعی کنید از آن دوری کنید.

جالب اینجاست که چنین افرادی یا روزی و روزگاری که خیلی دور نیست، به روانشناس مراجعه می کنند و می گویند من نمی دانم اینجا چه می کنم، خودم کسی بودم که به همه مشورت می دادم!

چرا مردها مشاوره را قبول ندارند

همه دلایلی که در این مقاله صحبت شده پاسخ همین سوال است، یک نکته دیگر هم وجود دارد.

معمولا مردها ذهن منطقی دارند تا احساسی و کاری را قبول دارند که به نتیجه عینی برسد و ملموس باشد مثلا جاده ای آسفالت شود، در مورد طلا و بورس صحبت شود در مورد سیاستمداران حرف زده شود.

اصلا برای مردها اینها صحبت است. چون نتیجه دارد.

اصلا پروژه و کار یعنی بِتُن ، جوش دادن ، فروش کالا و… نه مشاوره!

حالا شما در مورد خانم فلانی که در فلان مجلس فلان چیز را گفت حرف بزنید، فقط می توانید از مرد سر را ببینید که تکان می خورد و به افق خیره شده.

دیگه مغز کار نمی کند.

مشاوره هم برای مردها همین داستان است. در نتیجه حتی می گویند من برای این موارد هزینه نمی کنم.

یک ارتباط دقیقی هم بین مشاغل انتخابی افراد وجود دارد.

معمولا(نه همیشه) مشاغل مهندسی و فنی، نیاز به مغز منطقی و عملی دارد تا احساسی.

در نتیجه در گرفتن نکات ظریف ، این مغز مشکل پیدا می کند.

(قابل توجه آدمهایی که به شدت نیاز به توجه دارند و احساسی هستند و با چنین افرادی می خواهند ازدواج کنند)

هشدار

یا این افراد کسانی هستند که حتی در جامعه مشکلات بین فردی زیادی ایجاد می کنند.

با همسر ، خانواده همسر، حین رانندگی با مردم، همسایه، حتی سوابق درگیری در جامعه دارند.

خطر جدی این جاست که ممکن است آدمهای نترس و برونگرا و سهلگیری باشند که برایمان جذاب به نظر بیایند.

این نکته را که گفتم به شدت دقت کنید که خطر بزرگی است، اینها معمولا درست هم نمی شوند.

علت دیگری که عده ای معتقدند من خودم به همه مشورت میدم این است که ضعفهای زیادی دارند و چون مرتب از سوی همسر رو می شود، لج بازی می کنند.

این عده از اینکه نزد مشاور متهم ردیف اول شناخته شوند، نگرانند.

البته که مرکز مشاوره محلی برای صدور حکم دادگاه نیست.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *