افسانه های ازدواج
هنوز هستند افراد و خانواده هایی که زندگی خود را صرف افکار و باورهایی می کنند که به افسانه بیشتر شبیه است. افسانه های ازدواج در این گروه قرار می گیرند.
افسانه هایی مثل:
آدمها چون عاشق یکدیگرند باید ازدواج کنند.
تقریبا همه متاهل ها عاشق یکدیگر باقی می مانند.
ازدواج علاج احساس تنهایی است.
بچه دار شدن زندگی زناشویی را بهتر می کند.
عشق باشد، مشکلات حل می شود.
برخی آدمها حتی والدین خود را با این افسانه ها شستشوی مغزی می دهند. هم خود را و هم فرزندان خود را.
و بعد بچه ها بزرگ می شوند می بینند خبری از آنها حرف ها نیست.
حال یا به موقع فهمیدند یا کار از کار گذشته و…
یک ازدواج می تواند کاری با شما بکند که هزاربار آرزوی تنهایی بکنید.
هزار بار آرزو کنید در منطقه ای دور افتاده کار کنید و در ارتباط با همسر و خانواده نباشید.
من زمانی در جزیره سیری برای شرکت نفت کار می کردم درست در وسط آبهای خلیج فارس و با حداقل امکانات.
غالباً آرزوی همه بود که 14 روزشان تمام شود و به نزد خانواده برگردند.
در این میان بودند کسانی که آنقدر زندگی در کنار همسر یا خانواده یا حتی تنشهای دیگر، سخت بود که ترجیح می دادند در منطقه بمانند.
این موضوع قابل توجه کسانی که بر این باورند ازدواج کنند و از تنهایی در بیایند.
مشکل این جاست که وقتی با واقعیتهای سخت زندگی روبرو می شویم، چون غیر منطقی یا رویایی فکر می کردیم و با به روش افسانه های ازدواج، افکاری در ذهن می پروراندیم، آستانه تحمل مان خیلی پایین می آید.
هدف از ازدواج
پس ازدواج برای چیست؟
ازدواج به لحاظ تاریخی برای شاد کردن آدمها پدید نیامده است،
این افکار برخی از ماست که از ازدواج چنین انتظاری را ایجاد کردیم.
ازدواج در آغاز، ابزاری اقتصادی برای تضمین رفاه خانواده، تامین محیطی امن و با ثبات برای بزرگ کردن فرزندان و واحد مهمی در مشارکت در جامعه بوده است.
بنابراین اگر شما هم از جمله کسانی هستید که قصد ازدواج دارید حتما در مورد افکار و باورهای خودتان تجدید نظر کنید و از مشاور ازدواج مشورت بگیرید.