هنر حفظ زندگی مشترک
حفظ زندگی مشترک سخت تر آغاز آن شده است. برای همین باید از آن به عنوان هنر حفظ زندگی مشترک یاد کنیم.
همیشه گفتم و رک می گویم ازدواج را همه می توانند انجام دهند اما حفظ زندگی مشترک از عهده تعداد کمی بر می آید.
البته حفظ زندگی مشترک با نارضایتی را تعداد بیشتری می توانند انجام دهند!
اما آن گروه که بتوانند با رضایت حفظ کنند تعداد بسیار اندکی است.
پس لطفا این گونه در نظر بگیرید که صفحه ی جدایی در این زندگی به احتمال زیاد وجود خواهد داشت؛
حالا در این کتاب ازدواج این صفحه یا اوایل کتاب زندگی است یا اواسط ، خدا می داند.
اما برای حفظ رابطه همسران باید بسیار، بسیار تلاش کرد و مطالعه انجام داد.
ریشه مشکلات همسران در ارزیابی های زوج درمانی این مرکز مشاوره به دلایل زیر بر می گردد:
عدم شناخت از روانشناسی زن و مرد
عدم شناخت و آگاهی از تیپ شخصیتی همسران
نشناختن “خود”
و این آخری یعنی حتی همسرانی هستند که نمی دانند چه نیازهایی دارند،
دقیقاً چه کسی با چه ویژگیهایی هستند. چطوری نیازهایشان را برآورده می کنند؟
این شخصیتی که هستند با نوع و میزان نیازهایشان، آیا تناسبی با همسر دارند یا خیر.
خلاصه کنم فقط و فقط بلدیم ازدواج کنیم، هیچ هنر دیگری نداریم!
نه اخلاق داریم! نه چیزی بلدیم!
نه قبول داریم مشاوره و مطالب روانشناسی زن و مرد را، نه همکاری می کنیم ؛ به ما می گویند اشرف مخلوقات!
اما برای همسرانی که مایلند هم خودشان را بشناسند یعنی از نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشند و هم تلاش می کنند رابطه را حفظ کنند حتما مطلب زیر را دنبال کنند.
برای حفظ و تقویت رابطه به شرح پنج طبقه می پردازیم که انگار پنج طبقه از یک ساختمان است.
نقشه عشق را پایه ریزی کنید!
اولین طبقه و پایین ترین آن به اهمیت آگاهی زن و شوهر از دنیای روانشناختی یکدیگر تا حدی که قادر به ترسیم آن باشند اشاره دارد.
دنیای درونی زن و شوهر، از نیازها، ارزشها، تجارب گذشته، اولویتها، استرسها و این قبیل موارد تشکیل شده است.
همزمان که زن و شوهر در طول زمان رشد می کنند، نقشه عشق آنها تغییر می کند.
برای ساخت نقشه های عشق و به روز نگه داشتن آن، اول از همه باید همسانی این دنیای درونی و توانایی سازگاری بررسی شود.
و سپس گام بعدی یا دومین طبقه!
علاقه و ستایش را نسبت به هم ابراز کنید
دومین طبقه از این ساختمان فرهنگ قدردانی را ایجاد می کند که یک حساب عاطفی پر را برای یک رابطه تامین می کند.
مهم ترین نکته این است که زن و شوهر نه تنها عشق و ستایش را احساس کنند بلکه آن را ابراز کنند.
جالب این جاست که برخی معتقدند من همینم که هستم و نمی توانم ابراز احساسات کنم؛ اصلا بلد نیستم!
خواننده اگر همین الان که این متن را می خواند و با خود چنین می اندیشد که دقیقا شرح حالش است
یا باید امیدوار باشم که ازدواج نکرده باشد یا اگر ازدواج کرده همسرش بتواند خودش را وفق دهد در غیر این صورت مشکلات عدیده ای تجربه خواهد شد!
مگر تلاش کنید توانایی ابراز احساسات را بیاموزید.
توجه به همدیگر به جای بی توجهی
توجه فقط به معنی چشم گفتن و هر چه خواست، تهیه کنیم نیست.
وقتی بتوانیم ارتباط خوبی بگیریم یعنی جایی که باید شنونده باشیم، این کار را بکنیم و خوب از پس آن بر بیاییم
جایی که باید بفهمیم همسرمان بر اساس چه نیازی حرف می زند، آن را بفهمیم و واکنش متناسب نشان دهیم.
تعارض را مدیریت کنید
به عنوان زوج درمانگر توصیه می کنم مراحل زیر را در نظر داشته باشید:
اول، چگونگی مطرح کردن گلایه است.
بیان گلایه، با شروع ملایم به جای انتقادگری یا اهانت، کارسازتر است.
چرا این را می گویم؟ چون شروع گله و انتقاد با زدن برچسب، خرابکاری می کند!
نفر مقابلتان به جای گوش دادن صدایش را بلند می کند و از خود دفاع می کند.
این واکنش حتی در مرکز مشاوره خانواده و نزد زوج درمانگر هم در ظول جلسه مشاوره اتفاق می افتد.
مهارت دیگری هم وجود دارد:
همسرانی که از هم تاثیر می پذیرند، بهتر قادرند مشکلات و تعارضها را مدیریت کنند!
مهارت بعدی، توانایی جبران کردن همسران در مواقع خطا کاری است.
برخی همسران راحت می پذیرند کجا و چطور خرابکاری کرده اند و درصدد برطرف کردن آن بر می آیند.
برخی زیر بار نمی روند
(اینها زوج های پر دردسری هستند برای عبور از مشکلات)
یکی از توانایی های دیگر در کنترل و مدیریت تعارض، “توانایی آرام سازی خود” است.
کسی که بتواند از برانگیختگی هیجانی و ایجاد تشنج جلوگیری کند، برنده است.
ناگفته نماند شاید بگویید همسرم آنقدر بد حرف می زند که نمی شود آرام بمانیم؛ پاسخ چیست؟
به عنوان متخصص زوج درمانگر در شرق تهران توصیه می کنم حتما باید به مرکز مشاوره مراجعه کنید یا باید به نحوی خودتان بتوانید گفتگو کنید و این شیوه ی بدِ صحبت کردن را به همسر انتقال دهید.
و این یعنی گفتگو نه حمله و تهاجم
(مثلا پرهیز از این عبارات: تو روانی هستی که بلد نیستی حرف بزنی)
رویاهای زندگی را برآورده کنید
همه ی ما رویاها و آرزوهایی داریم که دوست داریم شریک زندگی مان در تحقق آن سهیم باشد نه بی توجه یا مایوس کننده؛
حتی همسران زمانی که در بحثها به نقطه ی درماندگی می رسند و مستاصل و پریشان می شوند به این معنی است که هر کدام شان رویایی در درون خود داشته که به دنبال این بحثهای ممتد، محقق نشده یا اصلا کشف نشده.
در این جا حتما باید به یک مرکز مشاوره خوب مراجعه کنند و از روانشناس و زوج درمانگر کمک بگیرند.
زیرا اگر این رویاها کشف نشود، هم زمینه ساز طلاق است هم خیانت، طلاق عاطفی و خلاصه هر گرفتاری دیگری.
و برعکس زمانی که همسران می توانند این رویاها را برای هم آشکار کنند، مخالفتها و سرسختی ها کاهش پیدا می کند.