بازیهای روانی عشاق

بازیهای روانی عشاق

بازیهای روانی عشاق

شاید در ابتدا بپرسید بازیهای روانی یعنی چه؟ تا بعد بدانیم بازیهای روانی عشاق چیست و چه رنگ و لعابی دارد؟

بازیها یک رشته مبادلاتی هست که بین افراد به ظاهری موجه ولی حاوی پیامی پنهان اتفاق می افتد.

از تعریف فوق مشخص شد که دو لایه دارد یکی ظاهری موجه و دیگری پیام و انگیزه هایی پنهان.

بازیهای روانی با خدعه و نیرنگ توام است و افراد به دنبال نتیجه ی بـــُرد هستند.

بازیهای روانی از کجا می آیند؟

ممکن است از ناخودآگاه افراد نشات بگیرد.

بر اساس اینکه در چه خانواده و محیطی بزرگ شده است.

وقتی معتقدیم که در دوران کودکی افراد بر اساس الگوی مشاهده ای بزرگ می شوند

طبیعی است که از بسیاری از رفتارهای خانواده الگوبرداری کنند.

مثلا کافی است شخصی در محیطی بزرگ شده باشد

که اعضای خانواده با نیرنگ و فریب دادن به نتایج دلخواه خود رسیده باشند و همواره تشویق شده باشند، همین کافی است تا افراد چنین روشی را الگو قرار دهند.

در روابط اجتماعی، خیلیها استاد بازی کردن هستند و عده ای دیگر استادِ فریب خوردن.

در اینجا منظور تعاملاتی است که در یک طرف رابطه ایجاد رنجش، دلخوری و احساس شکست می شود.

بازیهای روانی عشاق

ابعاد شخصیتی انسانها:

  • من کودک: منبعی از هیجان و احساسات ماست.
  • من بالغ: منِ عاقل و خردمند که پیش از هر گونه تصمیم گیری سود و زیانها را تحلیل می کند.
  • من والد: ارائه دهنده سبکها، روشها، رفتارها و اصول ارزشی است که در اصل از والدین گرفته شده

سلامت روان مستلزم به کارگیری متعادلِ هر کدام از این سه بعد شخصیتی است در زمان و مکان لازم خود؛ نه افراط و نه تفریط.

قاعده بر این است که در برقراری ارتباط از همه ی این سه بُعد شخصیتی در جای مناسب خود استفاده کنیم.

اما لزوما یا ما قادر به این کار نیستیم یا نفر مقابل ما در ارتباط، از سطح مورد نظر به ما پاسخ نمی دهد.

کثلا ما با بالغ خود جوابی می دهیم در حالی که ممکن است نفر مقابل ما از بخش کودک خود به ما پاسخ دهد و به همین ترتیب.

در حالی که در بازیها این تعادل بهم می خورد چون بالغ وارد بازی نمی شود.

بازی از منبع من والد سرزنشگر یا انتقادگر و همچنین از من کودکِ سر براه، عصیانگر و بهانه جو و حتی لجباز ریشه می گیرند.

استدلال “منِ کودک” جملاتی از این قبیل هست: من می خوام… من دوست دارم… دلم می خواد

حال برگردیم به بحث خودمان:بازیهای روانی عشاق

من عاشق تو هستم!

“من کودک” قصد لذت جویی دارد؛

اما مستقیم نمی تواند این ررا بگوید.

پس لازم است که نقش بازی کند و نقش یک آدم عاشق پیشه و شیفته را بازی کند.

خیلی از پسرها از این بازی سود می برند. و دختران را فریب می دهند.

تا حدی که خانم ها نزد ما مشاوران می آیند و با وجودی که می دانند همه چیز ذر رابطه تمام شده اما باور نمی کنند که همه آنچه که دیدند نقش بوده!

متاسفانه این پسرها در ظاهر نقش آدم شیفته و عاشق را بازی می کنند ولی در باطن به دنبال تباه کردن دیگری هستند.

چنین اشخاصی که معمولا هیستریونیک(نمایشی) هستند چنین بیان می کنند که :

من دیوونتم….. میمیرم برات… از نبود تو این شبها هیچ چیز نمی خورم…. آرام و قرار ندارم و….

معمولا معشوقه از موقعیت و امکانات و وجهه خاصی برخوردار است و چنین پسرهایی سعی می کنند از این موقعیتها بهره برداری کنند.

واقعیت چیست؟

این افراد نه عاشق هستند و نه شیفته و فقط دنبال لذت جویی می آیند.

اینها از بعد من کودک دروغ گو/آزارگرِ خود برای ارتباط بهره می برند.

متاسفانه بسیار دیده شده است که این افراد با چندین نفر طرح دوستی می ریزند و چون می دانند که نقطه ضعف دختران این است که حساسند و عاطفی، خوب می دانند که باید به او ابراز عشق کنند.

نشانه های رفتارهای بیمارگونه را چطور تشخیص دهیم؟

بسیاری می پرسند که چطور چنین شخصی را در رابطه بشناسیم!؟ تا از مشکلات پیش گیری کنیم.

معمولا این افراد به شکل افراط گونه ای ابراز احساس و هیجان می کنند.

غالبا افرادی که تحت تاثیر کودک دروغ گو و آزارگر کسی قرار می گیرند گاهی خود متوجه نیستند و همه چیز را عادی می بینند.

اما گاهی نشانه های عجیب و غریب را پیدا می کنند.

گاه، با وجود نشانه ها به رابطه ادامه می دهند و انگار نمی خواهند با بالغ خود به موضوع نگاه کنند.

چون خودشان هم خوششان آمده

مهترین نشانه این است که چنین اشخاصی که با من کودک دروغگو/آزارگر وارد رابطه می شوند،

خیلی زود و ناگهانی به ابراز احساسات می پردازند و چنان افراط می کنند که گویی پارتنر خود را مدتها می شناسند،

در حالی که مثلا تازه یک هفته است آشنا شده اند.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *